دیکشنری
داستان آبیدیک
esculapian
ɛskjəle͡ipiən
فارسی
1
عمومی
::
پزشك، طبیب، وابسته به~شثسزعمشحهعس~دارگونه طب
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ESCHAR
ESCHAROTIC
ESCHAROTOMY
ESCHATOLOGY
ESCHEAT
ESCHERICHIA COLI
ESCHEW
ESCHEWAL
ESCOLAR
ESCOPET
ESCOPETTE
ESCORT
ESCORT FROM
ESCRITOIRE
ESCROW
ESCULAPIAN
ESCULENT
ESCULENTA
ESCUTCHEON
ESDP
ESFAHAN STEEL COMPANY
ESKER
ESKIMO
ESKIMO DOG
ESLF CONTRADICTORY
ESOPHAGEAL
ESOPHAGEAL TRACHEAL TUBE
ESOPHAGUS
ESOROW
ESOTERIC
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید