exhaustible

ɪgzɔstəbəl


فارسی

1 عمومی:: تمام‌ كردنی‌، تمام‌ شد، خالی‌ كردنی‌، بیرون‌ كشیدنی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code