دیکشنری
exprobration
ɛkspɹobɹe͡iʃən
فارسی
1
عمومی
::
سرزنش، مذمت
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EXPRESSION OF FEELINGS
EXPRESSION PROFILING
EXPRESSIONAL
EXPRESSIONIST
EXPRESSIONLESS
EXPRESSIVE
EXPRESSIVE ARTS
EXPRESSIVE EYES
EXPRESSIVE TRAUMA INTEGRATION APPROACH
EXPRESSIVELY
EXPRESSIVENESS
EXPRESSIVIST THEORY
EXPRESSLY
EXPRESSMAN
EXPRESSWAY
EXPROBRATION
EXPROMISSION
EXPROMISSOR
EXPROPRIATE
EXPROPRIATION
EXPROPRIATION RATE
EXPROPRIATOR
EXPULSE
EXPULSION
EXPULSIVE
EXPULSIVE FORCE
EXPUNCTION
EXPUNGE
EXPUNGE FROM
EXPURGATE
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید