دیکشنری
داستان آبیدیک
expulse
ɪkspʌls
فارسی
1
عمومی
::
بیرون انداختن، منفصل كردن، بیرون دادن)یااوردن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EXPRESSIVE EYES
EXPRESSIVE TRAUMA INTEGRATION APPROACH
EXPRESSIVELY
EXPRESSIVENESS
EXPRESSIVIST THEORY
EXPRESSLY
EXPRESSMAN
EXPRESSWAY
EXPROBRATION
EXPROMISSION
EXPROMISSOR
EXPROPRIATE
EXPROPRIATION
EXPROPRIATION RATE
EXPROPRIATOR
EXPULSE
EXPULSION
EXPULSIVE
EXPULSIVE FORCE
EXPUNCTION
EXPUNGE
EXPUNGE FROM
EXPURGATE
EXPURGATE FROM
EXPURGATION
EXPURGATORIAL
EXPURGATORY
EXPURGATORY INDEX
EXQUISITE
EXQUISITE PAIN
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید