دیکشنری
extensiontable
ɪkstenʃəntəbəl
فارسی
1
عمومی
::
میزی كه میتوان دوطرف انراكشیدوقسمتی، میزكشوی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EXTENDEO CORE
EXTENDER
EXTENDIBLE
EXTENSIBILITY
EXTENSIBLE
EXTENSIBLE BUSINESS REPORTING LANGUAGE
EXTENSIBLE LANGUAGE
EXTENSIBLE MARKUP LANGUAGE (XML)
EXTENSILE
EXTENSION
EXTENSION AGREEMENT
EXTENSION CABLE
EXTENSION CORDS
EXTENSION/flEXION
EXTENSIONAL
EXTENSIONTABLE
EXTENSIVE
EXTENSIVE AGRICULTUS
EXTENSIVE AQUIFER
EXTENSIVE DRUG RESISTANCE
EXTENSIVE RESEARCH
EXTENSIVELY
EXTENSIVENESS
EXTENSOR
EXTENSOR EXPANSION
EXTENT
EXTENT OF DAMAGE
EXTENT OF INFORMATION DISSEMINATION
EXTENTION
EXTENUATE
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید