دیکشنری
داستان آبیدیک
ferryman
fɛɹimən
فارسی
1
عمومی
::
كرجی بان، راننده كشتی گذاره، كرجی ران
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FERROMAGNETIC WIRE
FERROMANGANOUS
FERROUS
FERROUS OXIDE
FERROUS PLANTS
FERRUGINEOUS
FERRUGINOUS
FERRUGINOUS ROCK
FERRULE
FERRUM
FERRY
FERRY ACROSS
FERRY AROUND
FERRYBOAT
FERRYBRIDGE
FERRYMAN
FERTILE
FERTILE TILLER NUMBER
FERTILE WINDOW
FERTILELY
FERTILISATION
FERTILITY
FERTILITY DECLINE
FERTILITY TRANSITION
FERTILIZABLE
FERTILIZATION
FERTILIZE
FERTILIZER
FERULA
FERULE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید