دیکشنری
داستان آبیدیک
fertilize
fɜɹtəla͡iz
فارسی
1
عمومی
::
بارور كردن، حاصلخیز كردن، كود دادن، لقاح كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FERRY ACROSS
FERRY AROUND
FERRYBOAT
FERRYBRIDGE
FERRYMAN
FERTILE
FERTILE TILLER NUMBER
FERTILE WINDOW
FERTILELY
FERTILISATION
FERTILITY
FERTILITY DECLINE
FERTILITY TRANSITION
FERTILIZABLE
FERTILIZATION
FERTILIZE
FERTILIZER
FERULA
FERULE
FERVENCY
FERVENT
FERVENTLY
FERVID
FERVIDITY
FERVIDLY
FERVIDNESS
FERVOR
FERVOUR
FESCENNINE
FESCUE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید