دیکشنری
داستان آبیدیک
fescue
fɛskju
فارسی
1
عمومی
::
چوب كوچكی كه بوسیله ان اموزگار چیزی را به شاگرد
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FERTILIZATION
FERTILIZE
FERTILIZER
FERULA
FERULE
FERVENCY
FERVENT
FERVENTLY
FERVID
FERVIDITY
FERVIDLY
FERVIDNESS
FERVOR
FERVOUR
FESCENNINE
FESCUE
FESS
FESS UP
FESTAL
FESTER
FESTINATE
FESTINATION
FESTIVAL
FESTIVE
FESTIVELY
FESTIVITIES
FESTIVITY
FESTOON
FESTOON WITH
FESTOONERY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید