دیکشنری
firth
fɜɹθ
فارسی
1
عمومی
::
مدخل، (estuary=) خور
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FIRST STEP IS ALWAYS THE HARDEST
FIRST STRING
FIRST THING
FIRST THINGS FIRST
FIRST TIME DIRECTORS
FIRST TO DEFAULT BASKET PRODUCTS
FIRST TORSION FREQUENCY
FIRST WATER
FIRST WORD USER STAGE
FIRSTBORN
FIRSTEST WITH THE MOSTEST
FIRSTFRUITS
FIRSTHAND
FIRSTLING
FIRSTLY
FIRTH
FISC
FISCAL
FISCAL AUSTERITY
fiSCAL AUTHORITY
FISCAL CONSOLIDATION
FISCAL DEFICIT
FISCAL ENTITY
FISCAL PERIOD
FISCAL POLICY
FISCAL STIMULUS
FISCAL YEAR
FISCALLY
FISCALLY RESPONSIBLE
FISCH
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید