دیکشنری
داستان آبیدیک
fisch
fɪʃ
فارسی
1
عمومی
::
(جش) راسو، ظربان، پوست راسو یا گربه قطبی
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FIRSTLY
FIRTH
FISC
FISCAL
FISCAL AUSTERITY
fiSCAL AUTHORITY
FISCAL CONSOLIDATION
FISCAL DEFICIT
FISCAL ENTITY
FISCAL PERIOD
FISCAL POLICY
FISCAL STIMULUS
FISCAL YEAR
FISCALLY
FISCALLY RESPONSIBLE
FISCH
FISCHER TROPSCH PROCESS
FISH
FISH AND CHIPS
FISH BACKED
FISH BALL
FISH BONE
FISH CAKE
FISH CARVER
FISH CULTURE
FISH FAG
FISH FARM
FISH FINDER
FISH FOOD
FISH FOOD TYPE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید