داستان آبیدیک

flavoured

flæva͡ʊəɹd


فارسی

1 عمومی:: بامزه‌، چاشنی‌ زده‌، دارای‌ مزه‌ ویژه‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be The food they eat is very highly flavoured. ADV. full, highly, richly, strongly, well | delicately a delicately flavoured clear soup PREP. with This dish is flavoured with lemon grass and garlic.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code