داستان آبیدیک

flunk

flʌŋk


فارسی

1 عمومی:: (زع‌- امر) شكست‌ خوردن‌ (در امتحانات‌)، شكست‌، چیدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: flunk out US informal to have to leave school or college because your work is not good enough • Dan won't be in college next year - he flunked out.

Cambridge-Phrasal Verbs


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code