داستان آبیدیک

foist

fɔ͡ist


فارسی

1 عمومی:: جا زدن‌، جیب‌ بری‌ كردن‌، چیزی‌ را بجای‌ دیگری‌ جا زدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: foist sth on/upon sb to force someone to have or experience something they do not want • I try not to foist my values on the children but it's hard.

Cambridge-Phrasal Verbs


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code