دیکشنری
داستان آبیدیک
formularize
fɔɹmjələɹa͡iz
فارسی
1
عمومی
::
تحت قاعده در اوردن، بصورت فرمول دراوردن، مدون كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FORMIDABLENESS
FORMIDABLY
FORMLESS
FORMLESSNESS
FORMMAL
FORMMAL LANGUAGE
FORMMAL LOGIC
FORMMAL PARAMETER
FORMMAL SYSTEM
FORMULA
FORMULA FED INFANT
FORMULA TYPE
FORMULAIC
FORMULAIC LANGUAGE
FORMULARIZATION
FORMULARIZE
FORMULARY
FORMULATE
FORMULATION
FORMULISM
FORMULIZATION
FORMULIZE
FORMWORK
FORMYL
FORNICATE
FORNICATION
FORNICATOR
FORNICATRESS
FORNICATRIX
FORNIX
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید