دیکشنری
fornicatress
fɔɹnɪke͡itɹɛs
فارسی
1
عمومی
::
زانیه، جنده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FORMULAIC
FORMULAIC LANGUAGE
FORMULARIZATION
FORMULARIZE
FORMULARY
FORMULATE
FORMULATION
FORMULISM
FORMULIZATION
FORMULIZE
FORMWORK
FORMYL
FORNICATE
FORNICATION
FORNICATOR
FORNICATRESS
FORNICATRIX
FORNIX
FORNTIERSMAN
FORRADER
FORRARDER
FORREL
FORSAKE
FORSAKEN
FORSOOK
FORSOOTH
FORSPENT
FORSWEAR
FORSWORE
FORSWORN
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید