دیکشنری
forspent
fɔɹspent
فارسی
1
عمومی
::
تهی، فرسوده، خالی
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FORMYL
FORNICATE
FORNICATION
FORNICATOR
FORNICATRESS
FORNICATRIX
FORNIX
FORNTIERSMAN
FORRADER
FORRARDER
FORREL
FORSAKE
FORSAKEN
FORSOOK
FORSOOTH
FORSPENT
FORSWEAR
FORSWORE
FORSWORN
FORSYTHIA
FORT
FORT KNOX MAILBOX
FORTALICE
FORTE
FORTH
FORTH OF
FORTHCOMING
FORTHRIGHT
FORTHRIGHTS
FORTHWITH
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید