داستان آبیدیک

forth

fɔɹθ


فارسی

1 عمومی:: این‌ كلمه‌، پیش‌، جلو، از حالا، دور از مكان‌ اصلی‌، پس‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: see AND SO FORTH; BACK AND FORTH; BRING FORTH; HOLD FORTH; PUT FORTH; SET FORTH.

American Heritage Idioms

2 general:: adv. forward: Go forth and populate the world.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code