داستان آبیدیک

forsake

fɔɹse͡ik


فارسی

1 عمومی:: ول‌ كردن‌، ترك‌، رها كردن‌، انكار كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb give up, renounce: You must forsake alcohol to keep your job., verb abandon: You should forsake your old ways.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code