داستان آبیدیک

fortified

fɔɹtɪfa͡id


فارسی

1 عمومی:: سنگردار، پناه‌ دار، بارودار، برج‌ وبارودار، محفوظ‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be ADV. heavily, strongly PREP. against The town was heavily fortified against attack.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code