glazing

gle͡izɪŋ


فارسی

1 عمومی:: پرداخت‌، لعاب‌ كاری‌، شیشه‌ بری‌، شیشه‌ اندازی‌، مهر

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code