دیکشنری
داستان آبیدیک
grandsir
gɹændsɜɹ
فارسی
1
عمومی
::
(grandsire) پدر بزرگ، جد، پیر مرد
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GRANDIOSE
GRANDIOSE NARCISSISM
GRANDIOSELY
GRANDIOSITY
GRANDLY
GRANDMA
GRANDMAMMA
GRANDMOTHER
GRANDMOTHERLY
GRANDNEPHEW
GRANDNESS
GRANDNIECE
GRANDPA
GRANDPAPA
GRANDPARENT
GRANDSIR
GRANDSIRE
GRANDSON
GRANDSTAND
GRANDURNCLE
GRANGE
GRANGER CAUSALITY TEST
GRANGER ROAD
GRANGER SHARES
GRANGERISM
GRANGERITE
GRANGERIZE
GRANGERS
GRANIFEROUS
GRANIFORM
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید