grandson

gɹændsʌn


فارسی

1 عمومی:: پسر دختر، پسر پسر، نوه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun child's son: I have one grandson in California.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code