داستان آبیدیک

gurgle

gɜɹgəl


فارسی

1 عمومی:: شرشر كردن‌، غرغره‌، شرشر، جوشیدن‌، غرغره‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. little | low VERB + GURGLE give, let out | hear PREP. with a ~ The water emptied with a gurgle. | ~ of He gave a low gurgle of laughter.SOUND

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code