دیکشنری
داستان آبیدیک
illium
ɪliəm
فارسی
1
عمومی
::
حرقفه، استخوانحرقفی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ILLICIT
ILLICIT ACTOR
ILLICITLY
ILLICITNESS
ILLIERATENESS
ILLIMITABILITY
ILLIMITABLE
ILLIMITABLENESS
ILLIMITABLY
ILLINITION
ILLINOIS
ILLIQUID
ILLIQUID ASSETS
ILLITERACY
ILLITERATE
ILLIUM
ILLMITABLE
ILLNESS
ILLNESS FADED HER BE
ILLOCAL
ILLOGIC
ILLOGICAL
ILLOGICALITY
ILLOGICALLY
ILLTH
ILLTREATMENT
ILLUDE
ILLUME
ILLUMINABLE
ILLUMINANT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید