دیکشنری
داستان آبیدیک
impaste
ɪmpe͡ist
فارسی
1
عمومی
::
خمیر كردن، خمیر گرفتن، رنگ غلیظ زدن به
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IMPARTMENT
IMPASSABILITY
IMPASSABLE
IMPASSABLILITY
IMPASSE
IMPASSIBILITY
IMPASSIBLE
IMPASSIBLY
IMPASSION
IMPASSIONATE
IMPASSIONED
IMPASSIVE
IMPASSIVELY
IMPASSIVENESS
IMPASSIVITY
IMPASTE
IMPASTO
IMPATIENCE
IMPATIENS
IMPATIENT
IMPATIENT HOURS
IMPATIENTLY
IMPAVID
IMPAWN
IMPEACH
IMPEACH FOR
IMPEACHABLE
IMPEACHMENT
IMPEARL
IMPECCABILITY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید