داستان آبیدیک

impasse


فارسی

1 عمومی:: كوچه‌ بن‌ بست‌، وضع‌، (مج) حالتی‌ كه‌از ان‌رهایی‌ نباشد

شبکه مترجمین ایران

2 روان شناسی و مشاوره:: بن‌بست

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. diplomatic, legal, political VERB + IMPASSE reach Negotiations seemed to have reached an impasse. | break, end, overcome, resolve PHRASES a way out of an impasse The proposal offered both sides a way out of the diplomatic impasse.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code