دیکشنری
داستان آبیدیک
impartation
ɪmpɑɹte͡iʃən
فارسی
1
عمومی
::
افاده، دهش، تسهیم، ابلاغدادن، اعطا
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IMPALEMENT
IMPALPABILITY
IMPALPABLE
IMPALPABLY
IMPALUDISM
IMPANATE
IMPANEL
IMPARADISE
IMPARIAL
IMPARISYLLABIC
IMPARITY
IMPARK
IMPARLANCE
IMPART
IMPART TO
IMPARTATION
IMPARTATION OF NEWS
IMPARTED ENERGY
IMPARTIAL
IMPARTIALITY
IMPARTIALLY
IMPARTIBLE
IMPARTMENT
IMPASSABILITY
IMPASSABLE
IMPASSABLILITY
IMPASSE
IMPASSIBILITY
IMPASSIBLE
IMPASSIBLY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید