دیکشنری
داستان آبیدیک
impel
ɪmpɛl
فارسی
1
عمومی
::
مجبور ساختن، بر ان داشتن، وادار كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IMPECCANT
IMPECUNIOSITY
IMPECUNIOUS
IMPECUNIOUSLY
IMPEDANCE
IMPEDANCE (OHMS)
IMPEDANCE BUFFER
IMPEDANCE MATRIX
IMPEDE
IMPEDIENT
IMPEDIMENT
IMPEDIMENT IN SPEECH
IMPEDIMENTA
IMPEDIMENTAL
IMPEDITIVE
IMPEL
IMPELLENT
IMPELLER
IMPELLER TYPE
IMPELLOR
IMPEND
IMPENDENCE
IMPENDENT
IMPENDING
IMPENETRABILITY
IMPENETRABLE
IMPENETRABLENESS
IMPENETRABLY
IMPENETRATE
IMPENITENCE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید