دیکشنری
داستان آبیدیک
impletion
ɪmpəlʃən
فارسی
1
عمومی
::
پرسازی، پری
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IMPLEMENTAL
IMPLEMENTATION
IMPLEMENTATION CONTROL
IMPLEMENTATION DESIGNS
IMPLEMENTATION INTENTION
IMPLEMENTATION NEXUS
IMPLEMENTATION OF THE SALES PROGRAM
IMPLEMENTATION PHASE
IMPLEMENTATION PLAN
IMPLEMENTATION STRUCTURE
IMPLEMENTATIONS
IMPLEMENTER
IMPLEMENTERS
IMPLEMENTING REGULATION
IMPLEMENTING RESOLUTIONS
IMPLETION
IMPLEX
IMPLICANT
IMPLICATE
IMPLICATE ORDER
IMPLICATION
IMPLICIT
IMPLICIT AGREEMENT
IMPLICIT ASSOCIATION TEST
IMPLICIT FEEDBACK
IMPLICIT FUNCTION
IMPLICIT GUARANTEE
IMPLICIT MOTIVATION
IMPLICIT OBEDIENCE
IMPLICIT PROTOCOLS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید