impracticably

ɪmpɹæktɪkəbli


فارسی

1 عمومی:: چنانكه‌نتوان‌اجرا كرد، )بط‌ور(بیهود، بط‌ور غیر عملی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code