داستان آبیدیک

impotence

ɪmpətəns


فارسی

1 عمومی:: سستی‌ كمر، ناتوانی‌، ضعف‌، (impotency) كاری‌، عنن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. total | relative | male | political, sexual PHRASES a feeling/sense of impotence Violence may result from a sense of impotence.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code