دیکشنری
داستان آبیدیک
inertly
ɪnɜɹtli
فارسی
1
عمومی
::
ازرویبیحالییا تنبلی، بیداشتنزور ایستادگییا جنب
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INERT CONSTRUCTION WASTE MANAGEMENT
INERT DROPPED AERIAL MUNITIONS
INERT GAS
INERT GAS STIRRING
INERT MINE
INERTIA
INERTIAL FORCES
INERTIAL NAVIGATION
INERTIAL NAVIGATION SYSTEM
INERTIAL NAVIGATION SYSTEMS
INERTIAL RAILS
INERTIAL RANGE
INERTIAL REFERENCE SYSTEM
INERTIAL SYSTEM
INERTING CONCENTRATION
INERTLY
INERTNESS
INESCAPABLE
INESSENTIAL
INESTIMABLE
INESTIMABLY
INEVIDENCE
INEVITABILITY
INEVITABLE
INEVITABLY
INEXACT
INEXACT COMPUTING
INEXACTITUDE
INEXACTLY
INEXCUSABLE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید