دیکشنری
inevitably
ɪnɛvɪtəbli
فارسی
1
عمومی
::
بطور چارهناپذیر، حتما، ناچار، بناچار
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INERTIAL NAVIGATION SYSTEMS
INERTIAL RAILS
INERTIAL RANGE
INERTIAL REFERENCE SYSTEM
INERTIAL SYSTEM
INERTING CONCENTRATION
INERTLY
INERTNESS
INESCAPABLE
INESSENTIAL
INESTIMABLE
INESTIMABLY
INEVIDENCE
INEVITABILITY
INEVITABLE
INEVITABLY
INEXACT
INEXACT COMPUTING
INEXACTITUDE
INEXACTLY
INEXCUSABLE
INEXCUSABLY
INEXECUTABLE
INEXECUTION
INEXERTION
INEXHAUSTIBILITY
INEXHAUSTIBLE
INEXHAUSTIBLY
INEXISTENCE
INEXISTENCY
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید