داستان آبیدیک

inflated

ɪnfle͡itɪd


فارسی

1 عمومی:: مغر، پف‌كرده‌، متورم‌، باد در استین‌انداخته‌، باد كرده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be ADV. greatly, grossly, hugely, vastly | artificially, falsely The prices of meals are often artificially inflated.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code