دیکشنری
داستان آبیدیک
infraorbital
ɪnfɹəɔɹbɪtəl
فارسی
1
عمومی
::
واقعدر زیر كاسهچشم
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INFORTUNE
INFRA
INFRA AXILLARY
INFRA DIG
INFRACLAVICULAR
INFRACOSTAL
INFRACT
INFRACTION
INFRAHUMAN
INFRAMARGINAL VOTERS
INFRAMAXILLARY
INFRAMAXILLARY NERVE
INFRAMUNDANE
INFRANGIBILITY
INFRANGIBLE
INFRAORBITAL
INFRARED
INFRARED ASTRONOMY
INFRARED BEAM DETECTOR
INFRARED DETECTOR
INFRARED LIGHT SOURCE
INFRARED TELESCOPE
INFRARENAL
INFRASCAPULAR
INFRASONIC
INFRASTERNAL
INFRASTRUCTURE
INFRASTRUCTURE AS A SERVICE
INFRASTRUCTURE COSTS
INFRATEMPORAL
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید