inordinateness

ɪnɔɹdəne͡itnəs


فارسی

1 عمومی:: بی‌اندازگی‌، زیادی‌، بی‌اعتدالی‌، زیاده‌روی‌، افراط‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code