دیکشنری
داستان آبیدیک
intemerate
ɪntɛməɹe͡it
فارسی
1
عمومی
::
دستنخورده، پالوده، بیناموسنشده، پاك
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTELLIGENT DATA ANALYSIS LABORATORY
INTELLIGENT DRIVER MODEL
INTELLIGENT FIELD
INTELLIGENT PLATFORM MANAGEMENT BUS
INTELLIGENT SYSTEMS
INTELLIGENT TRANSPORTATION SYSTEMS
INTELLIGENTIAL
INTELLIGENTLY
INTELLIGENTSIA
INTELLIGENTZIA
INTELLIGIBILITY
INTELLIGIBLE
INTELLIGIBLY
INTELLINGENT
INTELLINGENT TERMINAL
INTEMERATE
INTEMPERANCE
INTEMPERATE
INTEMPERATE ZONE
INTEMPERATELY
INTEMPESTIVE
INTEMPESTIVE LAUGHTE
INTEND
INTEND FOR
INTEND TO DO SOMETHING
INTENDANCY
INTENDANT
INTENDED
INTENDED USE
INTENDING TO BUY STAGE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید