داستان آبیدیک

irreconcilable


فارسی

1 عمومی:: غیر قابل‌، وفق‌ ناپذیر، مخالف‌، ناسازگار، جور نشدنی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: آشتی ناپذیر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS appear, be, seem | become | remain ADV. absolutely, totally, utterly | apparently, seemingly a seemingly irreconcilable conflict PREP. with These practices are irreconcilable with the law of the Church.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code