دیکشنری
justificatory
d͡ʒʌstəfɪkətɔɹi
فارسی
1
عمومی
::
موید، اثبات كننده، توجیهامیز، مثبت
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
JUSTICIAR
JUSTICIARY
JUSTICING
JUSTIFER
JUSTIFIABILITY
JUSTIFIABLE
JUSTIFIABLE EXPENDITURE
JUSTIFIABLE REASON
JUSTIFIABLY
JUSTIFICATION
JUSTIFICATION AND REGULATORY IMPACT ASSESSMENT
JUSTIFICATION APPROACH
JUSTIFICATION BY FAI
JUSTIFICATION FOR A PRODUCT
JUSTIFICATIVE
JUSTIFICATORY
JUSTIFIED
JUSTIFIED MARGIN
JUSTIFIER
JUSTIFY
JUSTIFY BY
JUSTIFY TO
JUSTINIANIST
JUSTLE
JUSTLY
JUSTNESS
JUT
JUT OUT
JUTE
JUTE DIVERSIFIED PRODUCTS
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید