دیکشنری
داستان آبیدیک
kirkman
kɜɹkmən
فارسی
1
عمومی
::
كشیش، عضوكلیسایاسكاتلندی، عضو كلیسا
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
KINSHIP
KINSMAN
KINSMANSHIP
KINSWOMAN
KINTAL
KIOSK
KIP
KIPCHAK
KIPJAK
KIPPAGE
KIPPER
KIPSKIN
KIRGHIZ
KIRIBATI
KIRK
KIRKMAN
KIRKYARD
KIRLI
KIRMESS
KIRN
KIRSCH
KIRSCHWASSER
KIRTLE
KISH ISLAND
KISHLAK
KISMET
KISS
KISS AND MAKE UP
KISS AND TELL
KISS ASS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید