داستان آبیدیک

misguided


فارسی

1 عمومی:: ناپخته، بدفکر، غیرمنطقی، احمقانه، نابخردانه، بی فکر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem ADV. entirely, quite, totally | rather, somewhat | fundamentally Their approach to the problem is fundamentally misguided.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code