misjudge

mɪsd͡ʒʌd͡ʒ


فارسی

1 عمومی:: بدقضاوت‌ كردن‌، بد داوری‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. badly, seriously | completely | easily Quantities are easily misjudged.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code