دیکشنری
داستان آبیدیک
ornamented
ɔɹnəməntɪd
فارسی
1
عمومی
::
زینتشده، مزین، اراسته
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ORION HOUND
ORISON
ORKNEY LSLANDS
ORLOP DECK
ORMER
ORMOLU
ORNAMENT
ORNAMENT WITH
ORNAMENTAL
ORNAMENTAL MOTIFS
ORNAMENTAL PLANTS
ORNAMENTALIST
ORNAMENTALLY
ORNAMENTALLYR
ORNAMENTATION
ORNAMENTED
ORNAMENTED WITH JEWL
ORNARY
ORNATE
ORNATELY
ORNATENESS
ORNERY
ORNIS
ORNITHIC
ORNITHIC FOSSILS
ORNITHICKNITE
ORNITHOGRAPHY
ORNITHOID
ORNITHOLOGIC
ORNITHOLOGICAL
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید