دیکشنری
داستان آبیدیک
overmasted
ovəɹmæstɪd
فارسی
1
عمومی
::
دارای دیرك های زیادبلندیا سنگین، دارایدكلهای ز
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
OVERLAYING
OVERLEAF
OVERLEAP
OVERLEARNING
OVERLIE
OVERLIVE
OVERLOAD
OVERLOAD CLUTCH
OVERLOADED
OVERLOADED CELL
OVERLOOK
OVERLORD
OVERLY MECHANICAL STRUCTURALISM
OVERMAN
OVERMANTEL
OVERMASTED
OVERMASTER
OVERMATCH
OVERMOKE
OVERMUCH
OVERNICE
OVERNIGHT
OVERNIGHT DELIVERY
OVERNIGHT FUNDS
OVERNIGHT INTERBANK RATE
OVERNIGHT RATE
OVERPARTED
OVERPASS
OVERPAY
OVERPERSUADE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید