دیکشنری
داستان آبیدیک
overlive
ovəɹlɪv
فارسی
1
عمومی
::
گور، گور كردن، بیشتر زندهبودناز، بیشتر عمر كردن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
OVERLAID
OVERLAND
OVERLAND MAIL
OVERLAND ROUTE
OVERLANDFLOW
OVERLAP
OVERLAPPING
OVERLAPPING GENERATIONS MODEL
OVERLAY
OVERLAY NETWORK
OVERLAYING
OVERLEAF
OVERLEAP
OVERLEARNING
OVERLIE
OVERLIVE
OVERLOAD
OVERLOAD CLUTCH
OVERLOADED
OVERLOADED CELL
OVERLOOK
OVERLORD
OVERLY MECHANICAL STRUCTURALISM
OVERMAN
OVERMANTEL
OVERMASTED
OVERMASTER
OVERMATCH
OVERMOKE
OVERMUCH
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید