داستان آبیدیک

pivot


فارسی

1 عمومی:: مفصل‌، لولا، میله‌، مدار، مخور چرخ‌، (مج) عضو موثر، پاشنه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: محور

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun a thing which something depends on: That machine working will be the pivot to success. verb to turn or change on: The success pivots on his cooperation.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code