precarious

pɹəkɛɹiəs


فارسی

1 عمومی:: مشروط‌ بشرایط‌ معینی‌، عاریه‌ای‌ بسته‌ بمیل‌ دیگری‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. dangerously lacking in security or stability: We found ourselves in a precarious situation.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code