slake

sle͡ik


فارسی

1 عمومی:: كاهش‌، فروكشی‌، فرونشستن‌، معتدل‌ شدن‌، تخفیف‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb to satisfy; quench: The water did not seem to slake their thirst.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code