دیکشنری
uncircumcision
ʌnsɜɹkəmsɪʒən
فارسی
1
عمومی
::
امت ها، ملل نامختون، نامختونی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
UNCHANGED
UNCHARACTERISTIC
UNCHARGED
UNCHARITABLE
UNCHARTED
UNCHASTE
UNCHASTITY
UNCHRISTIAN
UNCIAL
UNCIAL LETTERS
UNCIFORM
UNCINATE
UNCINUS
UNCIRCULATED CIRCULATED
UNCIRCUMCISED
UNCIRCUMCISION
UNCIRCUMCIZED
UNCIVIL
UNCIVILIZED
UNCLASP
UNCLASSIFIED
UNCLE
UNCLE SAM
UNCLEAN
UNCLENCH
UNCLINCH
UNCLOAK
UNCLOTHE
UNCO
UNCODITIONED
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید