داستان آبیدیک

underground

ʌndəɹgɹa͡ʊnd


فارسی

1 عمومی:: مترو، (انگلیس‌) راه‌اهن‌ زیر زمینی‌، (مج) تشكیلات‌ محرمانه‌ و

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. below surface: There was an underground shelter. noun subway: We rode the underground in London. adv. in secret: We worked underground during the war.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code